سفر سهروزه به همدان با اتوبوس: از میدان آزادی تا گنجنامه
ساعت شش صبح یک روز تابستانی، با کولهای سبک و دلی پر از شوق، راهی ترمینال غرب تهران شدم. هوا هنوز خنک بود و بوی نان سنگک تازه که از نانواییهای اطراف به مشام میرسید، صبح را دلچسبتر میکرد. بلیط اتوبوس تهران به همدان را از قبل گرفته بودم؛ صندلی کنار پنجره، ردیف سوم. راننده مردی حدوداً چهل ساله با لهجه شیرین همدانی بود که با خوشرویی سوار شدن مسافران را خوشآمد گفت. ساعت هفت و ربع اتوبوس حرکت کرد، از کنار برج آزادی گذشتیم و وارد اتوبان همت شدیم. کمکم از هیاهوی تهران دور شدیم و دشتهای وسیع و آرام به جای برج و بارو نشستند.
حدود پنج ساعت بعد، وارد ترمینال همدان شدیم؛ ترمینال شمالی در بلوار شهید مفتح. هوا کمی خنکتر از تهران بود و نسیم ملایمی میوزید. تصمیم گرفته بودم این سفر را با کمترین هزینه انجام دهم، پس مستقیم به سمت مهمانپذیر "الوند" در خیابان اکباتان رفتم. یک اتاق یکتخته تمیز و نقلی با پنجرهای رو به حیاط، قیمتش شبی ۳۵۰ هزار تومان بود. برای من، که بیشتر وقت را در شهر میگذراندم، کافی و راحت بود.
در کل اگر بخواهم درباره هزینه حرف بزنم. هزینه خرید بلیط اتوبوس رفت و برگشت از سایت پایاسفر در کنار هزینه مهمانپذیر که هزینه های لازم هستند زیر 2 میلیون تومن تمام می شود.بقیه هزینه های سفر از تهران به همدان با اتوبوس شامل خرید غذا ( بسته به نوع غذایی که دوست دارید) و هزینه های خرید سوغاتی می شود. بلیط های بازدید از موزه ها یا سایر مراکز دیدنی زیاد نیست.سال 1403
روز اول: آرامش در خیابان بوعلی و غروب گنجنامه
بعد از یک استراحت کوتاه، راه افتادم سمت آرامگاه بوعلی سینا که از مهمانپذیر فقط ده دقیقه پیاده فاصله داشت. میدان بوعلی با آن نماد معروفش—مجسمه و برج بوعلی—مکانی است که هم دیدنیست و هم پر از حس آرامش. چند دقیقهای روی نیمکتهای اطراف نشستم، به صدای آب فوارهها گوش دادم و مردمی را دیدم که با آرامش قدم میزدند.
ناهار را در رستوران "شاندیز اکباتان" خوردم—چلوکباب سلطانی، خوشمزه و پرملات. بعد از ناهار با تاکسی اینترنتی رفتم سمت گنجنامه. مسیر پیچدرپیچ و کوهستانی، پر از درختان سرسبز بود. وقتی به بالای کوه رسیدم، منظره شهر زیر پایم بود. کتیبههای هخامنشی را دیدم و چند دقیقهای مقابلشان ایستادم. آنجا، تاریخ با تمام عظمتش نفس میکشید. کنار تلهکابین، چای تازهدم با نبات خوردم و غروب آفتاب را تماشا کردم که پشت کوههای الوند پنهان میشد.
شاید بپرسید چجوری آدرس هارو پیدا میکنم. من معمولا از اپلیکیشن بلد استفاده می کنم. با اسنپ هم در شهر جابجا میشم.
روز دوم: بازار، موزه و یک عصر کوهستانی
صبح روز دوم، تصمیم گرفتم بازار سنتی همدان را کشف کنم. از خیابان باباطاهر به سمت میدان امام خمینی رفتم و وارد بازار شدم؛ پر از صدا، رنگ و بوی ادویه. حجرهداران با لهجه شیرینشان به گرمی استقبال میکردند. از حجرهای در تیمچه امیرفرخ، مقداری کشمش همدانی و لواشک ترش خریدم. ناهار را در رستوران "نارنجستان" نزدیک میدان امام خوردم—آبگوشت سنتی که با نان داغ و ترشی مخصوصشان سرو میشد.
بعد از ظهر به موزه تاریخ طبیعی همدان رفتم که در خیابان فلسطین واقع شده. انواع حیوانات تاکسیدرمیشده، سنگها، فسیلها و گیاهان بومی منطقه در آنجا به نمایش گذاشته شده بود. حس خوبی داشت که با طبیعت منطقه آشنا شوی بدون اینکه پا به دل جنگل بگذاری.
عصر، تصمیم گرفتم از آرامگاه باباطاهر بازدید کنم. فضای شاعرانهی اطراف آرامگاه، همراه با شعرهای حکاکیشده روی سنگها، فضای معنوی خاصی داشت. در پارک اطراف قدم زدم و بعد از آن با یک لیوان دوغ محلی و ساندویچ فلافل از "فلافلی رضا" در خیابان شریعتی، روزم را به پایان رساندم.
روز سوم: لالجین و وداع با همدان
روز آخر را به لالجین اختصاص دادم—پایتخت سفال ایران. با مینیبوس از میدان بعثت راه افتادم. لالجین حدوداً نیم ساعت با همدان فاصله دارد. وقتی رسیدم، خیابانها پر از مغازههای سفالفروشی بود. از کارگاه سفالگری "میرزایی" بازدید کردم و دیدم چطور هنرمندان با دستانشان گل را به ظرفهای زیبا تبدیل میکردند. چند گلدان و یک پارچ آبیرنگ خریدم تا یادگار این سفر باشد.
ناهار را در رستوران "خوشه چین" در لالجین خوردم. دیزی سنگیشان واقعاً دلچسب بود. بعد از ظهر به همدان برگشتم و تا غروب در پارک مردم قدم زدم. بچهها بازی میکردند، صدای خنده در هوا پیچیده بود. من هم روی نیمکتی نشستم، سفالهای خریدهشده را کنارم گذاشتم و با خودم فکر کردم چقدر خوب بود که این سفر را انتخاب کردم.
اتوبوس برگشت ساعت ۹ شب از ترمینال حرکت کرد. وقتی از پنجره بیرون را نگاه میکردم، چراغهای شهر یکییکی پشت سرم خاموش میشدند. همدان را با یک دنیا حس خوب، خاطرات زیبا و کولهباری از آرامش به سمت تهران ترک کردم.
- ۰ ۰
- ۰ نظر